فك ميكني پسرا خسته نشدن ازينكه هميشه به يه تيكه آهن فروخته شدن؟
يا وقتي پولی تو جیبشون نبوده محل سگشونم نذاشتن
رو هركي دس گذاشتن يا بچه مايه دارا ازشون گرفتنش يا يكي اومد از گذشته
ي ننگين طرف تعريف كرد
بخدا اوناهم خسته شدن اما غرور مردونشون اجازه نميده بيان جار بزنن